loading...
آسمانی ها
سیمین بازدید : 84 دوشنبه 01 مهر 1392 نظرات (0)
من و آقای میم روزا بیرون هم ُ می بینیم شبا هم وب کم

همدیگرو با وب کم می بینیم همزمان با گوشی حر ف میزنیم

اصلا قیافه آدم تو وب کم فضایی میشه

من که همش در حال خندیدنم قیافه آقای میم خیلی ضایع میشه

+چرا میخندی ؟

- خو خنده داری :)))

+ زشت میشم ؟

- آره

+ چیه پشیمون شدی؟

- لوس مسخره دیگه اصلا باهات حرف نمیزنم بی جنبه

+ من میدونم پشیمون شدی :(((

- میزنمتا

+ اوووف فدای لپت بشم که میخندی مثل دوتا گردو میره بالا

 

اصلا این آقای میم همیشه و در همه حال به لپای من گیر میده :/

 

دیشب کمر درد داشتم تا صبح نخوابیدم  دم دمای صبح خوابم برد صبحم به زور ما رو بردن گردش

وضع کمرم انقد بد بود که من که عاشق بیرونم گفتم نمیام اما به زور خانواده رفتم

وضعیت لباس که اصلا نگو نا فرم بود

 فکرشو کن با یه دمپایی قرمز با یه مانتو پر چروک

با یه روسری که به زور سرم بستم چشمام پف کرده موهامم شونه نکرده بود

هر کی منو میدید میگفت یه قدم جلوتر برو یا عقب تر خجالتمون میاد بگیم تو با مایی

اما خیلی خوش گذشت :))))

+بعد اینکه همه ی عکسام با یه خرابکاری توسط خودم پاک شد امروز بعد مدت ها عکس انداختم 

تصورشو کنین با همون وضع اما منظره هاش خیلی خوشگل بود می ارزید

 

 

 


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 129
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 22
  • بازدید امروز : 39
  • باردید دیروز : 65
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 177
  • بازدید ماه : 455
  • بازدید سال : 2,287
  • بازدید کلی : 25,593