loading...
آسمانی ها
سیمین بازدید : 52 شنبه 13 مهر 1392 نظرات (0)
سحر مثل نیلوفر قرص برنج خورد و مُرد، همه ی دوستانِ من به فاصله یک سال به یک سال تصمیم گرفته اند خودشان را نابود کنند، قرص برنج بخورند، توی حمام گریه کنند، تکست های نیمه شب بدهند و همیشه دیر شده باشد برای کاری کردن، بمیرند، خوراک کرم ها شوند، باز وارد چرخه ی اکوسیستم شوند، شاید یک درخت، چه می دانم هر چیزی. نمیدانم چرا در ایران رسم و رسوم مرده سوزی نداریم؟ بندازیمشان توی آتش صدای تق استخوانشان بیاید بفهمیم رفته اند بهشت حتی اگر ترقه گذاشته باشند توی گوششان. آدمهای تنها باید بروند بهشت. با تق یا بی تق. بعد خاکسترشان را گذاشت توی یکی از این کوزه های چینی نگهشان داشت. نه اینکه بین یک مشت پارچه ی سفید تنها رهایشان کرد زیر یک عالمه خاک. اصلاً خاک چطور می تواند این همه بزرگی را در خودش دفن کند؟ چطور می تواند تحمل کند؟ 

کاش لاقل به بهشت میشد معتقد بود، ما دنباله دار می آییم و می آییم و می آییم. یک چرخه ی بی نهایت تا یک پله بالاتر رفتن. روح ما در قدمت خودش هی می پوسد، هی می پوسد و معلوم نیست در آخر کی و کجا کهنسالی اش به بار مینشیند و به رستگاری اش مهر میزنند. اگر بهشتی باشد، تمام آدمهای تنها باید آنجا باشند و هم را پیدا کنند.




ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 129
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 17
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 39
  • باردید دیروز : 17
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 112
  • بازدید ماه : 390
  • بازدید سال : 2,222
  • بازدید کلی : 25,528